بیمار
يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۱۵ ب.ظ
نمی دانم اسمش را چه می توان گذاشت. حس ششم یا ... . نمی دانم. فقط می دانم گاهی بدون صحبت افراد میفهم چه می گویند و چه می کنند. دو روز ناآرام و بی قرار بودم. دو روزی شب را در آشفتگی خوابیدم و امروز غم سراسر وجودم را گرفت. اکنون فهمیدم عزیزی در بیمارستان بود. عزیزی که بر گردن من حق دارد و من مانند همیشه افسوس میخورم که از او دورم و کاری از من بر نمی آید.
" یا من اسمه دوا و ذکره شفا "
- ۹۲/۰۲/۰۸